سلام

من برگشتم!!

اینم از آخر سربازی!

توی یه جزیره فوق حساس و امنیتی و فعالیت های سربازی زیاد و همچنین رد یه پیشنهاد کاری از اونجا اومدم خونه و واقعا خوشحالم.

الان چند وقته ناراحتی ندارم.

الان چند وقته خوشحالم.

الان چند وقته دنیا برام رنگارنگ شده!

الان چند وقته دارم به پیشرفت فکر میکنم دارم به روایت نصر فکر می کنم.

الان چند وقته که غمی از رفتن یکی از خوشحالی هام ندارم، چون دلایل خوشحالیم اینقدر زیادن که یکیش بره، بقیشون جاشو پر میکنه.

الان دارم سعی میکنم اون ........ واقعی باشم. کسی که همیشه پنهانش کردم.

یه انسان آزاد!

امروز رفتم کتابخونه کتاب " مجموعه داستان های کوتاه  فلانری اوکانر " رو گرفتم که بخونم. امیدوارم کتاب خوبی باشه که قطعا هست.

من خوشحالم.....!